به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ واقعه سیاهکل که به «قیام سیاهکل» و یا «جنبش سیاهکل» نیز مشهور است، به حمله مسلحانه جمعی از هواداران سازمان چریکهای فدایی خلق ایران به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل در تاریخ ۱۹ بهمن سال ۱۳۴۹ گفته میشود. هدف از این عملیات آزاد سازی اعضای دستگیر شده این سازمان بود. در درگیری پیش آمده تعدادی از چریکها کشته و جمع دیگری دستگیر و سپس اعدام شدند. این واقعه، از جمله نخستین حرکتهای مسلحانه با اهداف سیاسی علیه رژیم شاه محسوب میشود.
سیاهکل نام شهر کوچکی در نزدیکی لاهیجان واقع در استان گیلان است. شهرت سیاهکل نیز عمدتا به خاطر حادثه حمله مسلحانه سال 1349 ش. به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل است. حادثهای که دست کم نُه مهاجم در آن شرکت داشتند. پس از پیروزی حرکتهای مسلحانه و چریکی در کوبا و نیز پیروزی مقاومتهای مسلحانه در ویتنام، برخی مبارزان معتقد به کمونیسم به فکر ایجاد حرکتهای مشابه در ایران افتادند. آنان بدون درنظر گرفتن تفاوتهای عمیق فرهنگی – اجتماعی ایران با آن کشورها و بدون پاسخ دادن به این پرسش که آیا میتوان راه مبارزه و سرنوشت سیاسی کشورهایی چون کوبا، ویتنام، چین و شوروی را سرمشق حرکتهای مبارزاتی در ایران قرار داد یا نه، اقدام به تهیه سلاح و امکانات برای شروع جنگهای چریکی کردند. سلاح، مهمات و مواد انفجاری از عراق مخفیانه وارد کشور شد و با سرقت موجودی چند بانک در تهران هزینه خرید آذوقه، دارو و پوشاک فراهم گردید. آنان جنگلهای گیلان را برای شروع حرکتهای چریکی خود برگزیدند. قصد آنان حمله به پاسگاههای محلی، خلع سلاح آنها و فرار بود. با این امیدواری که با تداوم این روش، حمایت مردم جلب شود و در نهایت به آنان بپیوندند. ساواک در بهمن 1349 ده نفر از افراد مرتبط با گروه را در گیلان و تهران دستگیر کرد و اطلاعات لازم را از اقدامات بقیه گروه در جنگلهای اطراف سیاهکل به دست آورد. گروه 9 نفری مستقر در جنگل با وجود آگاهی از دستگیری هم ردیفان خود، به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله برد و پس از کشتن معاون پاسگاه و خلع سلاح، متواری شد. از این زمان تا 18 اسفند، درگیری بین نیروهای دولتی و گروه سیاهکل ادامه یافت. با پایان یافتن آذوقه و مهمات، تعدادی از حمله کنندگان به روستائیان پناه بردند، اما نتوانستند حمایت آنان را به دست آورند. از این رو تصمیم به تسلیم گرفتند. از گروه نُه نفری جنگل هفت نفر اسیر و دو نفر کشته شدند.
مجموع افراد این گروه معتقد به جنگهای چریکی 33 نفر بودند که در شهر و جنگل پراکنده بودند. از این تعداد 17 نفر دستگیر شدند که 13 نفرشان به سرعت محاکمه و در 26 اسفند 1349 تیرباران شدند. بدین ترتیب گروه جنگل یا سیاهکل نابود شد. بقایای انگشت شمار این گروه که به دام ساواک نیفتاده بودند، در فروردین 1350 سرتیپ پرویز فرسیو دادستان اداره دادرسی ارتش تهران را ترور کردند و در همین زمان با پیوستن به گروه دیگری از مبارزان مسلح معتقد به کمونیسم، «سازمان چریکهای فدایی خلق» را به وجود آوردند.
همه گروهها و افرادی که از طریق مبارزه مسلحانه – با هر مرام و مسلکی – در ایران به رویارویی با حکومت شاه می رفتند شکست خوردند از جمله، آنها که دست به عملیات چریکی زدند. علت اصلی شکست آنها، همراه نشدن مردم با این گروهها و افراد بود. ژنرال جیاب فرمانده عملیات چریکی ویتنام می گفت: در تعیین سرنوشت نهایی مبارزات مسلحانه، مردم عامل تعیین کننده هستند و مائو رهبر چین نیز می گفت : ملت مانند اقیانوسی است که دشمن باید در آن غرق شود. و چه گوارا چریک نامدار آرژانتینی اعتقاد داشت که جنگ چریکی جنگ توده هاست.
مردم ایران شناختی از این گروهها نداشتند و بالاتر از آن به مرام کمونیستی آنان بی ایمان بودند . دیگر آنکه راه مبارزه با حکومتهای دیکتاتوری و رسیدن به آزادی ، برای همه کشورها یکسان نبود . آنچه در ایران رخ داد و به سقوط دیکتاتوری پهلوی انجامید در وهله اول ارتقاء سطح آگاهی توده ها و در مرحله بعد بسیج همگانی مردم بود . آنهم بدون اتکاء به سلاح و یا جنگهای چریکی ( دائره المعارف انقلاب اسلامی ، سوره مهر، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ، ج 2 ص 316)
*حادثه سیاهکل زمینه ساز شكلگيري سازمان چريكهاي فدايي خلق
از نيمه دهه چهل، تدريجاً گروههايي با ايدئولوژيهاي گوناگون شكل گرفتند كه مبارزه مسلحانه را براي برانداختن حكومت پهلوي مورد توجه قرار دادند. از جمله اين گروهها، سازماني بود كه در اول دهه پنجاه نام «چريكهاي فدايي خلق ايران» را براي خود برگزيد. سازمان چريكهاي فدايي خلق با ايدئولوژي ماركسيست – لنينيستي از پيوستن دو گروه كه به واسطه نداشتن نام مشخص به نام بنيانگذارانش شناخته ميشدند شكل گرفت. گروه نخست با نام جزني – ضياءظريفي شناخته ميشد و گروه دوم به نام پويان – احمدزاده معروف بود.
گروه جزني (بيژن جزني – حسن ضياءظريفي)، اولين تكاپوهاي خود را براي تشكيل گروهي مسلح از سال 45 آغاز كرد. بيژن جزني، سابقه عضويت در شاخه دانشآموزي حزب توده را در پيشينه خود داشت. او پس از انفعال و بيعملي اين حزب در برابر كودتاي 28 مرداد سال 1332 به كلي از اين حزب بريد و در سالهاي 1340-1339 در سازمان دانشجويي جبهه ملي به فعاليت پرداخت.
اين گروه پيش از آن كه بتواند مبارزه مسلحانه عليه رژيم پهلوي را سامان دهد ضربه خورد و اعضاي اصلي آن دستگير شدند. اما دو تن از افراد باقيمانده گروه به نام علياكبر صفايي فراهاني و محمد صفاري آشتياني، مدت كوتاهي بعد رهسپار اردوگاههاي نظامي فلسطين شدند تا با كسب آموزش چريكي به ايران بازگردند و مبارزه مسلحانه را آغاز كنند. آن دو پس از بازگشت، به ايران در سال 1349به همراه بقيه اعضاء براي آغاز جنگ چريكي به كوهستان و جنگلهاي شمال ايران رفتند و بالاخره در شامگاه نوزده بهمن 1349 به پاسگاه ژاندارمري سياهكل حمله كردند. گرچه بيشتر اعضا دستگير و بلافاصله به جوخه اعدام سپرده شدند ولي اين عمليات نشان داد كه مبارزه مسلحانه عليه رژيم پهلوي آغاز گشته است. بازماندگان گروه جنگل كه اكنون از آنان بيش از چند نفر باقي نمانده بود در پيوند با گروه ديگر كه بنيانگذارانش اميرپرويز پويان، عباس مفتاحي و مسعود احمدزاده بودند، در سال 1350 سازمان «چريكهاي فدايي خلق» را تأسيس كردند.
در گروه اول، فقط جزني به طرح ديدگاههاي خود درباره مبارزه مسلحانه پرداخت و در گروه دوم، هم پويان و هم احمدزاده در اين باره جزواتي منتشر كردند. مبارزه مسلحانه از نگاه اين دو گروه تفاوتهايي با يكديگر داشت ولي نميتوان ترديد كرد كه هر دو گروه تحتتأثير انقلاب كوبا بودند.
تروريسم عليه انقلاب ، به كوشش حميدرضا اسماعيلي ،مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، زمستان 1390 ، ص 155 و 156
سیاهکل نام شهر کوچکی در نزدیکی لاهیجان واقع در استان گیلان است. شهرت سیاهکل نیز عمدتا به خاطر حادثه حمله مسلحانه سال 1349 ش. به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل است. حادثهای که دست کم نُه مهاجم در آن شرکت داشتند. پس از پیروزی حرکتهای مسلحانه و چریکی در کوبا و نیز پیروزی مقاومتهای مسلحانه در ویتنام، برخی مبارزان معتقد به کمونیسم به فکر ایجاد حرکتهای مشابه در ایران افتادند. آنان بدون درنظر گرفتن تفاوتهای عمیق فرهنگی – اجتماعی ایران با آن کشورها و بدون پاسخ دادن به این پرسش که آیا میتوان راه مبارزه و سرنوشت سیاسی کشورهایی چون کوبا، ویتنام، چین و شوروی را سرمشق حرکتهای مبارزاتی در ایران قرار داد یا نه، اقدام به تهیه سلاح و امکانات برای شروع جنگهای چریکی کردند. سلاح، مهمات و مواد انفجاری از عراق مخفیانه وارد کشور شد و با سرقت موجودی چند بانک در تهران هزینه خرید آذوقه، دارو و پوشاک فراهم گردید. آنان جنگلهای گیلان را برای شروع حرکتهای چریکی خود برگزیدند. قصد آنان حمله به پاسگاههای محلی، خلع سلاح آنها و فرار بود. با این امیدواری که با تداوم این روش، حمایت مردم جلب شود و در نهایت به آنان بپیوندند. ساواک در بهمن 1349 ده نفر از افراد مرتبط با گروه را در گیلان و تهران دستگیر کرد و اطلاعات لازم را از اقدامات بقیه گروه در جنگلهای اطراف سیاهکل به دست آورد. گروه 9 نفری مستقر در جنگل با وجود آگاهی از دستگیری هم ردیفان خود، به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله برد و پس از کشتن معاون پاسگاه و خلع سلاح، متواری شد. از این زمان تا 18 اسفند، درگیری بین نیروهای دولتی و گروه سیاهکل ادامه یافت. با پایان یافتن آذوقه و مهمات، تعدادی از حمله کنندگان به روستائیان پناه بردند، اما نتوانستند حمایت آنان را به دست آورند. از این رو تصمیم به تسلیم گرفتند. از گروه نُه نفری جنگل هفت نفر اسیر و دو نفر کشته شدند.
مجموع افراد این گروه معتقد به جنگهای چریکی 33 نفر بودند که در شهر و جنگل پراکنده بودند. از این تعداد 17 نفر دستگیر شدند که 13 نفرشان به سرعت محاکمه و در 26 اسفند 1349 تیرباران شدند. بدین ترتیب گروه جنگل یا سیاهکل نابود شد. بقایای انگشت شمار این گروه که به دام ساواک نیفتاده بودند، در فروردین 1350 سرتیپ پرویز فرسیو دادستان اداره دادرسی ارتش تهران را ترور کردند و در همین زمان با پیوستن به گروه دیگری از مبارزان مسلح معتقد به کمونیسم، «سازمان چریکهای فدایی خلق» را به وجود آوردند.
همه گروهها و افرادی که از طریق مبارزه مسلحانه – با هر مرام و مسلکی – در ایران به رویارویی با حکومت شاه می رفتند شکست خوردند از جمله، آنها که دست به عملیات چریکی زدند. علت اصلی شکست آنها، همراه نشدن مردم با این گروهها و افراد بود. ژنرال جیاب فرمانده عملیات چریکی ویتنام می گفت: در تعیین سرنوشت نهایی مبارزات مسلحانه، مردم عامل تعیین کننده هستند و مائو رهبر چین نیز می گفت : ملت مانند اقیانوسی است که دشمن باید در آن غرق شود. و چه گوارا چریک نامدار آرژانتینی اعتقاد داشت که جنگ چریکی جنگ توده هاست.
مردم ایران شناختی از این گروهها نداشتند و بالاتر از آن به مرام کمونیستی آنان بی ایمان بودند . دیگر آنکه راه مبارزه با حکومتهای دیکتاتوری و رسیدن به آزادی ، برای همه کشورها یکسان نبود . آنچه در ایران رخ داد و به سقوط دیکتاتوری پهلوی انجامید در وهله اول ارتقاء سطح آگاهی توده ها و در مرحله بعد بسیج همگانی مردم بود . آنهم بدون اتکاء به سلاح و یا جنگهای چریکی ( دائره المعارف انقلاب اسلامی ، سوره مهر، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ، ج 2 ص 316)
*حادثه سیاهکل زمینه ساز شكلگيري سازمان چريكهاي فدايي خلق
از نيمه دهه چهل، تدريجاً گروههايي با ايدئولوژيهاي گوناگون شكل گرفتند كه مبارزه مسلحانه را براي برانداختن حكومت پهلوي مورد توجه قرار دادند. از جمله اين گروهها، سازماني بود كه در اول دهه پنجاه نام «چريكهاي فدايي خلق ايران» را براي خود برگزيد. سازمان چريكهاي فدايي خلق با ايدئولوژي ماركسيست – لنينيستي از پيوستن دو گروه كه به واسطه نداشتن نام مشخص به نام بنيانگذارانش شناخته ميشدند شكل گرفت. گروه نخست با نام جزني – ضياءظريفي شناخته ميشد و گروه دوم به نام پويان – احمدزاده معروف بود.
گروه جزني (بيژن جزني – حسن ضياءظريفي)، اولين تكاپوهاي خود را براي تشكيل گروهي مسلح از سال 45 آغاز كرد. بيژن جزني، سابقه عضويت در شاخه دانشآموزي حزب توده را در پيشينه خود داشت. او پس از انفعال و بيعملي اين حزب در برابر كودتاي 28 مرداد سال 1332 به كلي از اين حزب بريد و در سالهاي 1340-1339 در سازمان دانشجويي جبهه ملي به فعاليت پرداخت.
اين گروه پيش از آن كه بتواند مبارزه مسلحانه عليه رژيم پهلوي را سامان دهد ضربه خورد و اعضاي اصلي آن دستگير شدند. اما دو تن از افراد باقيمانده گروه به نام علياكبر صفايي فراهاني و محمد صفاري آشتياني، مدت كوتاهي بعد رهسپار اردوگاههاي نظامي فلسطين شدند تا با كسب آموزش چريكي به ايران بازگردند و مبارزه مسلحانه را آغاز كنند. آن دو پس از بازگشت، به ايران در سال 1349به همراه بقيه اعضاء براي آغاز جنگ چريكي به كوهستان و جنگلهاي شمال ايران رفتند و بالاخره در شامگاه نوزده بهمن 1349 به پاسگاه ژاندارمري سياهكل حمله كردند. گرچه بيشتر اعضا دستگير و بلافاصله به جوخه اعدام سپرده شدند ولي اين عمليات نشان داد كه مبارزه مسلحانه عليه رژيم پهلوي آغاز گشته است. بازماندگان گروه جنگل كه اكنون از آنان بيش از چند نفر باقي نمانده بود در پيوند با گروه ديگر كه بنيانگذارانش اميرپرويز پويان، عباس مفتاحي و مسعود احمدزاده بودند، در سال 1350 سازمان «چريكهاي فدايي خلق» را تأسيس كردند.
در گروه اول، فقط جزني به طرح ديدگاههاي خود درباره مبارزه مسلحانه پرداخت و در گروه دوم، هم پويان و هم احمدزاده در اين باره جزواتي منتشر كردند. مبارزه مسلحانه از نگاه اين دو گروه تفاوتهايي با يكديگر داشت ولي نميتوان ترديد كرد كه هر دو گروه تحتتأثير انقلاب كوبا بودند.
تروريسم عليه انقلاب ، به كوشش حميدرضا اسماعيلي ،مؤسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، زمستان 1390 ، ص 155 و 156